سفر به استانبول

ساخت وبلاگ


چندی پیش در خلال یکی از سفرهایی داشتم، فرصت یک روزه ای پیدا شد که از شهر بازل دیدن کنم. بازل یه شهر کوچک در سوئیس و در نزدیکی مرز آلمان و فرانسه هستش که جمعیتی کمتر از 200000 نفر داره. اگه به نقشه سوئیس نگاه کنید می بینید که بازل یکی از شهرهای شمالی سوئیس هستش که از جنوب به آلپ مشرف میشه. سوئیس در سال 2010 به عضویت محدوده شینگن دراومد. اما همچنان واحد پولش فرانک هست که یکی از قویترین پولهای دنیاست.

سفرنامه بازل

نقشه کشور سوئیس

برنامه من این بود که باید برای یک سفر به مولوز در فرانسه می رفتم. طبق برنامه ای داشتم بلیطم با لوفتهانزا بود . برای ورود به شهر مولوز باید به فرودگاهی به اسم Euro Airport رفت. می خوام یه کم درباره این فرودگاه توضیح بدم. این فرودگاه در مرز فرانسه و آلمان و سوئیس واقع شده و سه شهر فرایبورگ آلمان و بازل سوئیس و مولوز فرانسه از این فرودگاه استفاده می کنند. اما در واقع این فرودگاه در خاک فرانسه هستش. وقتی که وارد فرودگاه می شید مسیر ورود به سمت آلمان و فرانسه و سوئیس مشخص شده و اونجا شما انتخاب می کنید که از چه مسیری به چه کشوری برید.

سفرنامه بازل

انتخاب کشور مقصد در فرودگاه یورو ایرپورت


اقامت من در هتلی در دهکده ای در نزدیکی فرودگاه و در خاک فرانسه بود. دهکده ای بسیار کوچک و فضایی کاملا بومی. در واقع از این دهکده راه روتینی برای دسترسی به فرودگاه وجود نداشت و خود هتل برای پیکاپ و رفت و آمد یه وسیله نقلیه رایگان در نظر گرفته بود.

سفرنامه بازل

نمای پنجره اتاق هتل من در یک فضای روستایی


داستان از اینجا شروع میشه که روز برگشت قرار بود که من ساعت 17 به سمت فرانکفورت برگردم. من از شب قبلش چون دیدم که زمان خوبی دارم تصمیم گرفتم که به بازل برم و یک نیمروز رو هم در این شهر باشم. بنابراین صبح ساعت 6 بامداد بیدار شدم. با توجه به اینکه هتل خیلی دور و دورافتاده بود، صبحانه رو از ساعت 4 بامداد آغاز می کرد. وسایلم که شامل فقط یک کوله پشتی بود، (خیلی سبک سفر کرده بودم) رو برداشتم. صبحونه رو خوردم و به پذیرش هتل گفتم که ماشین من رو تا فرودگاه برسونه. ساعت 7 به فرودگاه رسیدم. وارد سالن شدم و با کمک تابلوهای راهنما و با عبور از دو سالن به سمت گیت خروجی به سمت سوئیس رفتم.

سفرنامه بازل

خروجی به سمت بازل درفرودگاه


وقتی از فرودگاه خارج شدم، اتوبوسهای بازل رو پیدا کردم. 5 یورو می گرفتن و یه بلیط کاغذی هم بهم دادن و با عبور از مرز فرانسه و سوئیس، من رو با ایستگاه راه آهن بازل که در زبان آلمانی بهش Bahnhoff می گن رسوند. حدود ساعت 8 من به بازل رسیده بودم و برنامه داشتم که تا ساعت 14 توی شهر باشم. از قبل اطلاعاتی درمورد شهر داشتم. با داشتن یه نقشه که شب قبل توی هتل از اینترنت گرفته بودم مسیری رو توی ذهنم مشخص کرده بودم که بتونم دیدنی های شهر رو ببینم.


این شهر ، شهری نسبتا قدیمی هستش و بیش از هر چیزی اتمسفر این شهره که جلب توجه می کنه. شهر خیلی ساده و در ظاهر بسیار ابتدایی به نظر میرسه. در واقع مردم سوئیس ترجیح می دن که دور از هیاهو و شلوغی شهرهای بزرگ زندگی کنن. بنابراین ساختار شهرهاشون بیشتر شبیه روستاست.


نمای خیابانهای بازل

مسیری که در نظرم بود رو به سمت Elisabethen در پیش گرفتم. این کلیسا که کلیسای کاتولیک شهر هستش، یادگار قرن 19 میلادی هستش. سبک معماریش مثل اکثر کلیساهای مناطق گوتیک هست و یک برج هم داره. کلیسا تقریبا تزئینات پیچیده ای نداشت. هر چند شیشه های رنگی زیبایی داشت.


داخل کلیسای Elisabethen

بعد از اون مسیر رو ادامه دادم تا به پل غربی یا پل Wettstein Bridge رسیدم. هدف این بود که از روی این پل نمای پل میانی یا پل Mittlere bridge رو ببینم که یکی از پلهای قدیمی شهره که سنگی هم هستش. رفتم روی پل غربی و رودخانه راین که زیر پام بود و اطرافش و ساختمان Munster که از پشت مشخص بود رو دیدم. رودخانه راین واقعا پر آبه و عظیمه و نمی دونم چرا هی یاد فیلم از کرخه تا راین می افتادم.

سفرنامه بازل

نمای پشت کلیسای Munster و ساحل راین

سفرنامه بازل

پل Mittlere bridge

بعد از اون به سمت دیگر رودخانه راین رفتم تا با رد شدن از مسیر کنار رودخونه ، ازروی پل Mittlere رد بشم. البته روی پل چیز خاصی نداشت.

پل Mittlere bridge

ساعت 10 بود که کم کم داشت خیابونها هم شلوغ می شد و من هم به MarketPlatz رسیدم. میدان MarketPlatz میدون قدیمی شهره که اطرافش ساختمانهای قشنگی داره و وسطش هم گاریها و روستایی ها مشغول فروش محصولاتی بودن که عمدتا خوراکی و پنیرو میوه و گل بودن. واقعا توی این منطقه روحیه روستایی مردم سوئیس قابل لمس بود.


کنار اونجا یه صرافی بود. کمی یورو به فرانک سوئیس تبدیل کردم و باهاش چند نوع پنیر گرفتم. فروشنده آدم خوش برخوردی بود و با اینکه زبانش رو نمی فهمیدم، خودش پنیرهای خوشمزه ای بهم پیشنهاد داد.

سفرنامه بازل

پنیرهای سوئیسی و فروشنده اون


در ضلع شرقی میدان یه کاخ وجود داره به اسم Rathaus یا کاخ قرمز و البته هنوز هم به عنوان تشریفات در حال استفاده هستش. داخل حیات و فضاهای بیرونی اون قابل بازدید بودن. نمای قرمز این ساختمان با نقاشی ها و مجسمه های زیبایی تزئین شده بودن. توی این ساختمون با دیدن یه خونواده ایرانی که از کانادا برای بازدید اومده بودن به وجد اومدم.


داخل ساختمان Rathaus

بعد از اون در خیابونها کمی گردش کردم و محله های شهر رو بازدید کردم. واقعا جالبه. کوچه های باریکی که ماشین هم از توی اونها رد نمیشد و خیلی هم شیبهای زیادی داشتن. اما تمیز و زیبا بودن. کف همه اونها سنگفرش شده بود. کلا همه چیز بیشتر برای زندگی ساده مهیا بود تا تجملاتی. مردم یا پیاده طی طریق می کردن یا با دوچرخه. با آرامش و صبوری. با یه لبخند سرد در چهره های خیلی ساده.


کمی که رفتم رسیدم به یه پارک در همون اطراف. دیدم وسط پارک خیلی شلوغه. رفتم دیدم یه خیلی ها بساط کرده بودن و برام جالب بود که چی می فروختن. اکثرا داشتن جنسهای دست دوم میفروختن. هر چیز دست دومی که توی خونه فکر بکنی وجود داره. مثل لباس یا وسایل تزئینی خونه یا ابزارهای صنعتی یا صوتی. حتی ظروف دست دوم. و ظاهرا هم این بازار خیلی هم رونق داشت.


توی دلم فکر می کردم به ذهنیتی که ما گاهی از اروپایی ها داریم. البته سوئیسیها واقعا آخر سنتی هستن. اصلا بعضی جاها توی کوچه می دیدی دو تابچه دارن دنبال هم می دون و نگاهشون می کردی چهره لپ گلی و موهای آشفته یه کودک روستایی رو داشتن. لباسهای مردم خیلی ساده بود و زیور آلات و این چیزها هم نداشتن. اگر در شهر ماشینی هم وجود داشت، خونه هاشون پارکینگ نداشتن. از این جهت مثل خیلی جاهای دیگه توی اروپا که من تا حالادیدم. از اونجا رفتم به سمت خیابان اصلی شهر. توی راه یه چیزی دیدم شبیه سقاخونه. اما یه کم متفاوتتر. به هر حال توی اون دو تاشیر آب برای رهگذران وجود داشت.

یه چیزی شبیه سقاخونه

اما خیابان اصلی شهر خیابان Freie ، فروشگاههای زیبایی داشت. معمولا پوشاک و لوازم بهداشتی رونق خوبی داشت. چند تکه لباس برای خودم و به عنوان سوغات خریدم. قیمتهاش خیلی خوب بود. به نسبت جنس و مارکی که داشتن پیراهن رو حدود 10 یورو و شلوار حدود 15 یورو. به نظرم خیلی خوب بود.


بعد از اون به سمت Munster حرکت کردم. بازدیدم با کلیسای Elisabethen که کلیسای کاتولیک بود شروع شد و با Munster که کلیسای گوتیک و رومن Munster داشت به پایان می رسید. این کلیسا به مراتب قدیمی تراز کلیسای قبلی بود. مربوط به قرن 14 و 15. ساختمان با آجرهای قرمز رنگی ساخته شده بود. دارای دو برج 62 متری بود و روی بدنه بیرونی کلیسا یه ساعت خورشیدی وجود داشت.


وارد که شدم خودم رو توی یه فضای متفاوت دیدم. داخل این کلیسا با چوب و سنگ کار شده بود و محراب با عظمتی داشت. چیزی که برام جالب بود ارگ این کلیسا بود. راستش اون موقع این اولین بار بود که یه ارگ کلیسایی رو از نزدیک می دیدم و خیلی بزرگ بود. یه گروه توریست دیگه هم برای بازدید اومده بودن.


بیرون کلیسا محله قشنگی بود. که به یه سراشیبی تند ختم می شد. و یه آقای توی این سراشیبی داشت یه سازی شبیه سنتور خودمون رو می نواخت که صداش شبیه سنتور اما کمی تیزتر بود.

سفرنامه بازل

محله اطراف کلیسای Munster


دیگه کم کم وقت رفتن بود. راستش ناهار هم نخورده بودم. اما چون کمی استرس رسیدن به پرواز رو داشتم، به سمت ایستگاه اتوبوسهای فرودگاه حر کت کردم. با مشقت تونستم یه بلیط از دستگاه فروش بلیط بخرم و به سمت فرودگاه حر کت کردم.

اتوبوس فرودگاه و تراموایی در پشتش

در طول این مسیر 20 دقیقه ای از روی پلی که مرز سوئیس و فرانسه بود رد شدیم و دوباره به خاک فرانسه بازگشتم. البته که مرزی وجود نداشت. اتوبوس مستقیم من رو به فرودگاه برد.

سفرنامه بازل

پل مرز سوئیس و فرانسه

کمی زود رسیده بودم. چیزی برای خوردن خریدم و نشسته بودم که دیدم یه هواپیمای Air Berlin توی فرودگاه نشست. بعد از چند دقیقه دیدم یه هیأت مذهبی مسیحی با لباسهایی به رنگ بنفش و صورتی دارن از جلوم رد می شن. خیلی ساده و بی دردسر. یه دفعه یادم افتاد که دیروز توی اینترنت خونده بودم که قراره پاپ بندیکت فردا بره فرایبورگ. توی این فکر بودم که یه لحظه چهره پاپ رو توی اون جمعیت شناختم . به احترامش بلند شدم. او هم لبخندی به من هم زد و ادامه مسیر داد. بعد از چند دقیقه پرواز ما هم آماده بود. قابل توجه اینکه پرواز ما که از شرکت لوفتهانزا بود یه هواپیمای ملخی کانادایی به اسم CRJ700 بود که اونقدر کوچیک بود که نمیتونستم کوله پشتی نسبتا کوچکم رو داخلش ببرم و قبل از سوار شدن پای هواپیما تحویل خدمه دادمش.

سفرنامه بازل

هواپیمای لوفتهانزا

ساعاتی دیگر هواپیما به مقصد فرانکفورت بلند شد. ولی پرواز خوبی بود. حدود 1 ساعت. پذیرایی هم یه شکلات و نوشیدنی. و این بازدید کوتاهم به پایان رسید.

نتیجه گیری و توصیه ها و توضیحاتی در مورد قیمتها:


راستش سفرم کوتاه و یکروزه بود. نه هتلی داشت و نه رستورانی. شهر هم اونقدر کوچک بود که نیاز به وسیله نقلیه ای نبود. اما تراموا و اتوبوس داخل شهر بود. برای رفت و آمد به شهر هم بیشتر از هر چیزی قطار مورد استفاده قرار می گرفت. هزینه های پوشاک که به نظرم ارزون بود و خوراکی هم معمولی. هتل رو نمی دونم. شهر بسیار آرام و ساده بود. رودخانه راین شهر رو به دو قسمت نامساوی تقسیم کرده بود. کنار راین تفریحاتی مثل قایق سواری و این چیزها بود. مردم آرام و بی دغدغه بودن. اما یه کم توی خودشون بودن و خیلی شاد به نظر نمی اومدن. اما سبک زندگی بسیار سالمی داشتن. دوچرخه وسیله اصلی حمل و نقل بود. به نظر می رسید خیلی از مردم شهر هم به کشاورزی مشغول باشن. چون محصولات کشاورزی زیادی در شهر می دیدم. هیجان توی این شهر معنایی نداشت. مجموعا می تونم بگم یه شهری متفاوت و مردم متفاوت تری از جاهای دیگه اروپا رو دیدم که به نظرم تجربه خوبی بود.

نویسنده : مسعود جندقیان


آیسا سفر


سفرآفرین

 

سفر به استانبول...
ما را در سایت سفر به استانبول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استانبول istanbultour بازدید : 414 تاريخ : شنبه 19 بهمن 1392 ساعت: 17:30

حرکت از رم و بازدید از فلورانس

امروز صبح با عجله صبحانه خوردیم و از ترس آنکه مبادا مثل دیروز اتوبوس دیر کند و به قطار نرسیم، زودتر از هتل بیرون زدیم .اتوبوس نسبتا خوب وبه موقع آمد. بعد مترو سوار شدیم و یکساعت بعد در ساعت 55/7 دقیقه ایستگاه قطار بودیم . قطار با 10 دقیقه تاخیر در 30/8 حرکت کرد.بیشتر مردم مثل ما ، قسمت economy و ارزان قطار سوار شده بودند که خیلی هم تمیز و مرتب بود فقط صندلی هایش عقب نمی رفت و به اصطلاح fixable نبود. قطار بطور متوسط 200تا250 کیلومتر در ساعت حرکت می کرد . مناظر بین راه بسیار جذاب بود. همه مسیر سبز بود. اینجا باید خیلی زحمت بکشی وچشم بفرسایی تا خاک خالی پیدا کنی. بیشتر مسیر مزارع کشاورزی و قسمتهایی هم جنگل است. که از نوع جنگل های منطقه مدیترانه ای که ما هم در شمال کشور داریم. ولی کمتر می شد آثار تخریب جنگل را مشاهده کرد. به هر حال آب وهوای اینجا هم اقتضای این نوع پوشش سبز جنگلی را دارد. قطاری که ما سوار شدیم قطار میلان بود که در فلورانس توقف داشت . قطار راس ساعت 10 به فلورانس رسید. واگنی که ما در آن بلیط داشتیم همگی در ایستگاه فلورانس پیاده شدند ومسافرین فلورانس به مقصد میلان در ایجا سوار شدند.



ایستگاه قطار فلورانس مرکز شهر است . تا از قطار پیاده می شوی برجهای کلیساهای قدیمی جلب نظر می کند. دلم می خواست بار همراه نداشتم ومستقیما به دیدن این بنا ها می رفتم. به هر حال باز از روی آی پد مسیر را پیدا کردیم . کم بود. فلورانس شهر کوچک وجمع وجوری است. بااینکه هتل ما در مرکز قدیمی شهر نبود ولی باز هم راه کمی تا ایستگاه قطار بود پیاده آمدیم وکمتر از نیم ساعت بعد به هتل رسیدیم . ما در واقع قسمتهای جدید شهر را پیاده روی کردیم که مثل شهرهای شمالی خودمان بود . ساعت 5/10صبح اتاق را تحویل گرفتیم هتل سه ستاره Best Weste Hotel را گرفته بودیم. هتل wifi هم داشت . کمی اینترنت چک کردیم و دوش گرفتیم وبعد از کمی استراحت وخوردن ناهار، ساعت 4 بعد از ظهر با اتوبوس به مرکز شهر رفتیم. بلیط اتوبوس دررم 5/1 یورو و در فلورانس 2/1 یورو است. به مرکز شهر رفتیم. کلیسای سانتا ماریا دلفیوره ، گنبد demo و برج ناقوس کنار آن و موزه های مجموعه آن بسیار زیبا بودند . حداقل دوساعتی بازدید این مجموعه وقت می خواهد.


متاسفانه وقتی ما رسیده بودیم کلیسای سانتاماریا را بسته بودند. فردا چون یکشنبه است البته از کلیسا می توان بازدید کرد ولی پله هایش را نمی شود تا بالای گنبد رفت، حدود 600 پله تا بالای گنبد باید بالا بروید. ما به برج ناقوس اکتفا کردیم. برج ناقوس 440 پله داشت تا بالای برج که رفتیم ، نفس گیر و طاقت فرسا بود. خدا رحم کرد پله های گنید بزرگ کلیسا را تجربه نکردیم، ولی افرادی با سن و سال بالا آمده بودند که آدم خجالت می کشید، خسته شود. در هر بخش از برج که یک چهارم آن است ، یک قسمت است که می ایستی و استراحت می کنی و می توانی عکس بگیری . از آن بالا عکسهای زیادی گرفتیم . ارزشش را داشت، خیلی جالب وزیبا بود. شهر قدیم فلورانس را تماما برنگ قرمز آجری می بینی، با رنگ وبویی از تاریخ کهن


من که از دیدن واتیکان و کلوسیوم خیلی هیجان زده نشدم ، در فلورانس من بسیار به وجد آمدم. فلورانس از بالای برج کلیسای سنتا ماریا دلفیوره بسیار زیبا و دل رباست. بعد در بافت قدیم و میدانهای زیبای شهر فلورانس دو ساعتی قدم زدیم . میدان یا piazza delia signoria که پر از مجسمه بود پر از توریست بود. از رودخانه ارنو گذشتیم. چندین پل بر روی این رودخانه است، یکی از این پل ها، به نام پونته وکیوکه دوطرفش مغازه است، بسیار زیبا وجذاب است . .

هم از بیرون آن که می نگری، وهم از داخل که روی آن راه می روی دلربا وباصفاست. قصر pitti که از بناهای زیبای فلورانس است در آستانه تعطیلی بود . قرار شد فردا برویم خلاصه تا 8یا 5/8 عصر در شهر گشتیم. در راه برگشت کمی میوه خریدیم و به هتل آمدیم . یکشنبه 14 جولای 2013 بازدید از پیزا وفلورانس امروز صبح برای پیزا بلیط داشتیم. باز هم بلیط را دیروز عصر قبل از اینکه به هتل برویم گرفتیم .البته یک بلیطی دستگاه به ما داد که علی رغم اینکه ساعت وتاریخ برایش تعیین کرده بودیم نه تاریخ داشت نه ساعت. پرسیدیم چرا؟ ظاهرا بلیط های فلورانس برای پیزا ،همه همین جور بود. خوب هم بود، مثل بلیط اتوبوس که هر وقت خواستی می توانی از آن استفاده کنی، فقط مقصدش مشخص بود. اول قرار گذاشتیم 5/8 برویم بعد گفتیم خب حالا به قطار 8 هم می رسیم ساعت 7 صبحانه خوردیم و زدیم بیرون با یک کوله پشتی. خلاصه قطار 05/8 به مقصد پیزا را پیدا کردیم و سوار شدیم . مسافرین مستقر در قطار در یکی دو واگنی که ما دیدیم انگشت شمار بودند . ولی قطار سر ساعت حرکت کرد. مسافت تا پیزا 85 کیلومتر است، ولی حدود 5/1 ساعت طول می کشد. به دلیل اینکه قطار محلی است و در تمام ایستگاههای بین راه (حدود 7-8 ایستگاه) چند دقیقه می ایستد . باز هم مناظر بدیعی بین راه بود. ساعت 30/9 به به پیزا رسیدیم. شهری کوچک وبسیار باصفاست. باز از روی GPS آی پد مسیربرج ومجموعه دیدنی آن را پیدا کردیم، زیاد دور نبود،

ولی دیگر پیاده نمی رویم ، وقت زیادی برای دیدن نداریم و می خواهیم بعد ازظهر دوباره به دیدن فلورانس برسیم. از روزنامه فروشی راه آهن، مسیراتوبوس را پرسیدیم. راهنمایی کرد وخودش هم بلیط داشت. بلیط اتوبوس در پیزا 1/1 یورو بود. یک خانم ایتالیایی را در ایستگاه دیدیم. انگلیسی نمی دانست فهمید که می خواهیم tower را ببینیم با اصرار زیادی راهنمایی کرد که همین اتوبوسی که من سوار می شوم را سوارشوید، خلاصه پشت سر هم ایتالیایی راهنمایی می کرد ما نمی فهمیدیم . مردم گرمی دارد. حتی زبان همدیگر را نمی فهمیم، ولی اصرار دارند راهنمایی کنند، چقدر شبیه ما ایرانی ها هستند. سوار شدیم و در ایستگاه برج پیاده شدیم. برج پیزا و کلیسای کاتدرال و dumo آن بسیار خاص ویونیک بود . روز یکشنبه بود و در کلیسا نیایش می کردند . اجازه عکس برداری ازداخل کلیسا را ندادند. ولی از dumo که بسیار زیبا بود و موزه ها آن عکس برداشتیم و عکسهای زیادی از برج پیزا .


بالای برج پیزا حدود 4.5 متر از سطح زمین زاویه دارد. وبه عبارتی کج است بهمین مقدار. عکسهای آن را زیاد دیده ایم . ولی من همیشه فکر می کردیم برج پیزا یک برج کهنه در حال فرو ریختن است که از مصالح قدیمی درنمای آن استفاده شده است. ولی در بازدید از برج شما می بینید که نمای ظاهری آن تماما سنگ سفید مرمر است وبهمین دلیل بار مرده آن زیاد است و مهار بیرونی هم برای برج دیده نمی شود. هرچند حتما ازسطوح داخلی (زیر زمینی) مهار شده است والا دلیلی برای ایستادنش وحتی پذیرش توریست برروی آن نبود. جالب است که در موزه های فلورانس وپیزا فیلم هایی برای نشان دادن نحوه نگهداری آثار تاریخی نشان می دهند ولی در اینجا من فیلمی هم برای نحوه کنترل سازه برج ندیدم که برای توریست ها نمایش دهند.مردم با این برج خیلی عکس می گیرند مخصوصا با فیگور راست کردن آن یا نگه داشتن دست زیر آن برای نیفتادنش. فروشگاههایی هم در کنار محوطه برج بود که قیمت هایش توریستی وبه وضوح از جاهای دیگر بیشتر بود. برایم جالب بود یکسری ظرف پلاستیکی را با استفاده از میوه های خشک شده ورقه ورقه شده یا گل گندم در وسط مایع پلاستیکی ساخته بودند باز هم قیمتهایش برای ما غیر منطقی بود. تقریبا دو ساعتی را در محوطه دیدنی برج پیزا وموزه های آن چرخیدیم. موقع برگشتن حدود ساعت 12 ظهر در اتوبوسی که به سمت ایستگاه راه آهن می رفتیم، 2 خانم محجبه پاکستانی را دیدیم که در پیزا اقامت داشتند ودر مقطع دکتری درس می خواندند،یکی شان شیمی می خواند و دیگری کامپیوتر. ساعت 30/12 سوار قطار برگشت شدیم. این قطارکمی جدید تر بودو یک واگن یک طبقه و یک واگن دو طبقه داشت . به طبقه دوم رفتیم . از یک ساعت و نیم مسافت بین راه، حدود سه ربعش را خوابیدیم. استراحت خوبی بود.

ساعت حدود 2 بعد از ظهر به فلورانس رسیدیم. ومستقیما به مرکز شهر برای بازدید رفتیم. داخل کلیسای سانتا ماریا دلفیوره را که دیروز نرسیده بودیم ببینیم ، دیدیم. اسمش اینقدر زیباست که آدم هی میخواهد تکرار کند. محوطه تاریخی شهر و پل تاریخی وکوچه و خیابانها دیروز را دو مرتبه قدم زدیم و pitti palace را دیدیم . داخل ساختمان کاخ چندین موزه ترتیب داده بودند که اجازه عکس برداری نمی دادند، بخشی از آنها موزه لباسهای دوران مختلف تاریخ ایتالیا بود وبرخی نقاشی و... ، و باغ بسیار زیبایی داشت که از فراز آن شهر پیدا بود و چشم انداز بسیار جالبی داشت. .


برای فردا بلیط ونیز را گرفتیم . از همانجا هم به میلان می رویم . این چند دفعه که از دستگاه هوشمند فروش بلیط خرید کردیم هر دفعه یک نکته داشت که برایمان جدید بود، مثلا امروز که بلیط ونیز را می خواستیم ، دستگاه می گفت که صندلی تان را انتخاب کنید ، دو دفعه قبل که بلیط گرفتیم اصلا این را نمی پرسید. وقتی ما صندلی را انتخاب می کردیم می گفت امکان خرید نداریم. وقتی به مامور خط آهن مراجعه کردیم دیدیم نباید به این سئوال پاسخ بدهیم . معنی این سوال این است که قطار شلوغ است وامکان انتخاب دو صندلی پیش هم وجود ندارد. دفعات پیش این را نمی پرسید ، ولی ایندفعه می پرسد و به این معنا که این محدودیت برای بلیط های این مسیر در این ساعت هست اگر برای مشتری خیلی مهم است باید ساعت و یا بلیط دیگری را انتخاب کند.ولی برای ما زمان مهمتر بود.بهمین جهت فردا من و رضا دو صندلی جداگانه در دو واگن مختلف داریم . امروز در فلورانس یک آقایی را دیدیم که کاریکاتور یا پرتره از مردم می کشید مرد مسنی بود دیدیم فارسی حرف می زند و ایرانی است. رضا جلو رفت و گفت اجازه می دهید از شما وکارهایتان عکس بگیرم . گفت نخیر نمی توانی از ما عکسی بگیری و...!
چند نکته در مورد فلورانس:

• مرکزشهر فلورانس تماما میراث کهن فرهنگی کشور را در بر دارد وبسیار زیبا و باصفاست و برای دانشجویان معماری وشهرسازی ویا علاقه منان به میراث فرهنگی حتما توصیه می شود.

• شهر کوچک است و هزینه های اقامت در آن بالا نیست . ولی شیوه ای که از ایران هتل را با استفاده از سایت های اینترنتی یا آژانسهای مسافرتی بگیرید در مجموع به صرف است ولی باید برنامه ریزی خوبی داشته باشید.

• مردم در اینجا فرهنگ بسیار بالایی در برخورد با توریست دارند. حتی صاحبان سوپر مارکت ومغازه های میوه فروشی که به هر حال با صاحبان هتل ها فرق می کنند و شاید برخوردهای هرلحظه ای با توریست ها نداشته باشند.

• الان فصل توریستی اینجاست . ولی توریست ایرانی دیگری در پیزا وفلورانس ندیدیم. به نظرم ایرانی ها بیشتربه رم می روند. در حالیکه فلورانس بسیار بسیار زیبا تر و دلنواز تر است. وتوصیه من به شما این است حتما فلورانس وپیزا را ببینید.

نویسنده : زهرا عربشاهی

سفر به استانبول...
ما را در سایت سفر به استانبول دنبال می کنید

برچسب : تور تونس, نویسنده : استانبول istanbultour بازدید : 301 تاريخ : شنبه 5 بهمن 1392 ساعت: 18:19